نقد استاد مصطفی ملکیان

این وبلاگ روزنامه ای است برای گفتگوی انتقادی پیرامون اندیشه استاد مصطفی ملکیان

نقد استاد مصطفی ملکیان

این وبلاگ روزنامه ای است برای گفتگوی انتقادی پیرامون اندیشه استاد مصطفی ملکیان

استاد مصطفی ملکیان بسیار دقیق است. نقد او راهی برای تمرین منطق و اندیشه است.
خوشحال می شوم که نظر خود را در مورد مطالب کوتاهی که نقل می کنم بیان کنید.

۲۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

استاد معتقدند جوانان بعد از انقلاب بسیار رشد کرده اند. مثلا گاهی یک صفحه از مجله ای که الان همین جوانها چاپ می کنند ارزش بیشتری دارد نسبت به تمام شماره های یک مجله که در رژیم گذشته چاپ می شد. (نوار 6 اخلاق کاربردی)


اما انصاف استاد زمانی مشخص می شود که ادعا می کند این نتیجه اتفاقی و قهری انقلاب است و نظام به دنبال این هدف نبوده است.  

مثل این است که یک نفر را کتک بزنیم و داد بزند و وقتی داد می زند گره های صوتی او باز شود و او صدایش خوب شود و خواننده شود. 

حق نداریم بگوییم ده درصد از درآمد خوانندگی متعلق به کسی است که کتکها را زد.

الان هم در این رژیم ما را فقط کتک زده اند و وقتی رشد می کنیم می گویند صددرصد نتیجه حاصل تلاش ماست!


به نظر شما این قضاوت از روی انصاف است؟

استاد به حلال و حرام دینی باور ندارند و فقط از اخلاق دفاع می کنند. 

اما دلیل ما برای پذیرش یک حکم اخلاقی چیست؟

پاسخ استاد این است که اخلاق برای کاهش رنج زندگی دنیا است. 

این معیار به نسبیت اخلاق منتهی می شود. 

فردی مانند هیتلر می تواند ادعا کنند قتل یهودی ها باعث کاهش رنج بشر است.


استاد مدام می گویند یک حرف را فقط زمانی قبول کنید که به جان شما بنشیند. 

این معیار هم به نسبیت منتهی می شود.

چون

به جان یک جنایتکار کدام سخن می نشیند؟

قطعا سخنی که قتل بی گناه را مجاز می داند به جان او می نشیند. 


استاد در چند سخنرانی خود که در مورد عاشورا است تاکید دارند که جزئیات این رویداد اصلا برای ما روشن نیست و این نقلهایی که وجود دارند قابل اعتماد نیستند. از نظر ایشان این نقلها در صورتی درست است که در تمام صحنه کربلا چند دوربین و ضبط صوت وجود داشته باشد.

ایشان به وقایع و سخنان ابتدای انقلاب مثال می زنند که اکنون پس از چند دهه مورد تردید و اختلاف است.


پاسخ:

امام حسین یک فرد عادی نبودند که مورد توجه نباشند. ایشان به عنوان فرزند حضرت امیر مدعی خلافت بودند و بسیاری از اطرافیان ایشان به عصمت او باور داشتند. حتی دشمنان او در دل به او اعتقاد داشتند و دلهای آنها با ایشان بود.

در چنین سیاقی خیلی روشن است که تمام جزئیات سخنان ایشان با وسواس حفظ و نقل شود.

خصوصا که در واقعه کربلا دو امام معصوم دیگر نیز حاضر بودند و حضرت زینب و فرزندان ایشان نیز در بسیاری از صحنه ها حاضر بودند. 

واقعه کربلا یک رویدادی بود که همه در همان زمان باید تکلیف خود را در مورد جبهه حق مشخص می کردند و همه می خواستند بدانند هدف حضرت از این حرکت چیست. برای این کار لازم بود تمام جزئیات نقل شود و تمام سخنان حضرت قبل از شهادت با دقت تحلیل شوند.  


این جالب است که استاد تمایلی ندارند مطالب باطل مکاتب الحادی را بیان کنند و صرفا نکات مثبت و جذاب آنها را نقل می کنند.

اما در مورد دین مدام طوری صحبت می کنند که دین تضعیف می شود.

نمونه هایی که می آورم از درسهای اخلاق کاربردی یادداشت کردم:


مثلا ایشان می گویند:

# تعبد با تعقل منافات دارد. 

#من نمیدانم اینکه می گویند خدا زیباست یعنی چه؟

#امید به خدا بی معناست. چون خدا در قوانین دنیا هیچ دخالتی نمی تواند بکند و قوانین طبیعت ضرورت دارند. (درس پنج از اخلاق کاربردی)

(در اینجا استاد توجه ندارند که همه قوانین طبیعت ضرورری نیستند. ضمن آنکه خدا برای استجابت دعا لازم نیست قوانین را تغییر دهد یا نقض کند. وجود چیزها در دست خداست و خدا می تواند عامل بیماری را نابود کند و عامل شفا را ایجاد کند.)


#اگر امام رضا شفا می دهد چرا از بین صد نفر فقط دو نفر را شفا می دهد. اگر قدرت دارد باید همه کسانی را که پشت پنجره فولاد دخیل بسته اند شفا دهد نه اینکه به بقیه بگوید بروید بمیرید!

(استاد فکر می کند شفا دادن برای این است که انسانها از مرگ نجات پیدا کنند. در حالی که شفا و معجزه فقط برای این است که انسانها فراموش نکنند که خدایی هست و اسباب همه به دست خداست.)


از این نمونه ها در سخنان ایشان زیاد است و با آزاداندیشی مورد ادعای ایشان در تضاد است. چون اصلا جایگاه معجزه و دعا را به خوبی توضیح نمی دهد. 


نوعی دشمنی با دین در سخنان استاد موج می زند که گاهی به تعصب منتهی می شود.

مثلا وقتی سخنی از کفار می گوید لازم نمی دانند بگویند کاری به کفر و بی خدایی آنها ندارم.

اما وقتی از عرفا سخن می گویند خیلی وقتها تعمد دارند اشاره کنند که کاری به خدای آنها ندارم.

همچنین در بحث از نعمتهای الهی که بی نهایت هستند تاکید دارند که من به جای نعمت الهی می گویم آنچه به ما به رایگان داده شده، تا متدینین خوشحال نشوند.



استاد در درسهای اخلاق کاربردی ادعاهای بی دلیل نیز زیاد دارند. 

مثلا ایشان  با صراحت می گویند این دروغ است که زبان اهل بهشت عربی است.


همچنین ادعا می کنند هیچ کس از آنچه در ذهن من می گذرد خبر ندارد.

آخر چطور می توان این مطلب را اثبات کرد؟ شاید خدا یا حتی یک انسان بتواند از ذهن دیگران خبر داشته باشد.


ایشان می گویند اینکه پس از مرگ چه خبر است به زندگی من ربطی ندارد.

این سخن ایشان هم دلیلی ندارد. 


در درس پنجم ایشان می گویند هر موجودی علتی دارد.

این سخن به روشنی خطاست و هیچ کس آن را نمی پذیرد. چون اگر هر موجودی علتی داشته باشد آن وقت اصلا نباید هیچ موجودی داشته باشیم. چون تحقق هر موجودی منوط به تحقق علت آن است.


همچنین ایشان در بیان داستان فقیهی که پزشکان چشم او را بدون بی هوشی جراحی کردند داستان را به ضرر فقها تحریف می کند.


اصل داستان این است که آن فقیه معتقد بود تقلید از انسان فاقد هوش جایز نیست و برای اینکه مقلدین او با مشکل روبرو نشوند اجازه نداد که او را بی هوش کنند.

اما استاد در این درس می گویند آن فقیه بی هوش کردن انسانها را حرام می دانست و در ادامه می گویند این حرف خرافات است.

 

استاد معتقد است حتی اگر حقیقت باعث متلاشی شدن شخصیت مخاطب می شود،َ حقیقت را باید بیان کرد. (جلسه سوم از درس اخلاق کاربردی)

اما این مطلب با سخن دیگر ایشان که ادعا دارند کاری که باعث افزایش رنج می شود غیر اخلاقی است در تضاد است.
ایشان در جلسه چهارم از درس اخلاق کاربردی تاکید دارند که حق نداریم کاری را که در تحمل مخاطب نیست به او توصیه کنیم. 
آیا در اینج سخن استاد تناقض دارد؟
هنوز مطمئن نبودم.
اما در ادامه اشکالات روشنی در سخنان او یافتم که احتمال خطا به یقین تبدیل شد.

 طرفدار استاد بودم و بیشتر نظرات ایشان را قبول داشتم . اما مشکل از جایی شروع شد که با یک بن بست روبرو شدم.


ایشان در درسهای اخلاق کاربردی معتقدند هدف اخلاق کاهش رنج است و ثواب و عقاب اخروی را در احکام اخلاقی دخالت نمی دهد.


اشکال:

دوستی می گفت من مطمئن هستم اگر مادرم را که سرطان دارد به قتل برسانم، هم خودش رنج کمتری می کشد و هم اطرافیان را  از رنج زیادی که در طول سالهای بیماری مادر متحمل شده اند خلاص می کنم.


اگر آخرتی نباشد این کار چه اشکالی دارد؟ قطعا این کار رنج را در این دنیا کاهش می دهد و  مگر طبق نظر استاد آنچه باعث کاهش رنج می شود کار درستی نیست؟


این اشکال را که شنیدم برای یافتن پاسخ به آثار استاد رجوع کردم. اما وقتی سایر سخنان او را بدون عشق سابق مرور کردم، با مشکلات جدیدی روبرو شدم.