نقد استاد مصطفی ملکیان

این وبلاگ روزنامه ای است برای گفتگوی انتقادی پیرامون اندیشه استاد مصطفی ملکیان

نقد استاد مصطفی ملکیان

این وبلاگ روزنامه ای است برای گفتگوی انتقادی پیرامون اندیشه استاد مصطفی ملکیان

استاد مصطفی ملکیان بسیار دقیق است. نقد او راهی برای تمرین منطق و اندیشه است.
خوشحال می شوم که نظر خود را در مورد مطالب کوتاهی که نقل می کنم بیان کنید.

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

استاد ملکیان: برابری بخشی از عدالت است و در ادیان  برابری نیست. چون در ادیان بین زن و مرد، مومن و غیر مومن، برده و آزاد، روحانی و غیر روحانی تفاوت است. اما در ادیان برادری هست و برادری بخشی از شفقت است. به عنوان نمونه عفو و بخشندگی و مقابله با ظلم در ادیان هست که اینها برادری و شفقت است.
اینجا

 

پاسخ: 
اینکه برابری بخشی از عدالت باشد درست نیست و در هیچ نظام حقوقی برابری وجود ندارد. مثلا شهروند و غیر شهروند، کارگر با مهندس یا استاد با دانشجو برابری ندارند.

 

خود استاد جای دیگر استدلال می کنند که مفاهیم سکولار و مدرن  ابهام دارند و در ادامه به عدالت هم اشاره می کنند. البته عدالت یک مفهوم اخلاقی است و یک مفهوم مدرن نیست. اما  مفهوم برابری یک مفهوم مدرن است که ابهام دارد. 
اینجا

  برخورداری با معیارهای یکسان یک تعریف از عدالت است. این معیارها در دین با توجه به حقوق الهی تعریف میشوند. اما در نظامهای مادی خدا انکار می شود و قوانین بدون توجه به حقوق الهی تنظیم می شوند.
تحلیل آقای ملکیان نیز بدون توجه به حقوق الهی است. او در تعریف عدالت به حقوق حیوانات توجه دارد، اما به حقوق خدا توجه ندارد. در حالی که عدالت و حتی برابری در رابطة انسان با دیگری معنا پیدا می کند و این دیگری می تواند انسان یا غیر انسان باشد و رعایت حقوق الهی نیز بخشی از مفهوم عدالت است.

اگر بپذیریم که خداوند خالق و  مالک انسان است این حق مالک است که قانونگذار باشد  و در این صورت تفاوت بین مومن و غیر مومن و یا تفاوت بین احکام زن و مرد بخشی از قوانین الهی است.

 

 اما اگر وجود خدا را نپذیریم احکام دینی باطل هستند و دیگر جایی برای بحث از عدالت در احکام دینی نیست. بنابراین پیش از بحث از عدالت نخست باید مشخص شود خدایی هست یا نیست. اگر خدایی هست، احکام و خواست خدا در تشخیص عدالت باید لحاظ شود.


و یک تناقض هم در سخنان ایشان هست. از ابتدا تا انتها بحث در این است که در دین برابری نیست و برابری بخشی از عدالت است
اما در پایان می گویند: یکی از ویژگی های دین مبارزه با ظلم است. ظلم مقابل عدالت است و اگر دین عدالت ندارد چگونه می تواند با ظلم مقابله کند. نمی شود که نظامی  که عدالت ندارد در برابر ظلم باشد. 
این تناقض  هم نشان می دهد که برابری بخشی از معنای عدالت نیست.

خلاصه ی حرف استاد این است که 
اگر حقیقت را واضح بدانیم نمی توانیم دیگران را دوست داشته باشیم. کسانی که دیگران را دوست ندارند گمان می کنند حقیقت واضح و در چنگ آنهاست و دیگران از آن محروم هستند.
 اما اگر بپذیریم که همه در تاریکی هستیم دیگر وهابی و بودایی را هم مثل خودمان در تاریکی می بینیم و می توانیم آنها را هم دوست داشته باشیم.
 
اینجا

نقد: 


1- با این مدل داعش را هم می توان دوست داشت.
اما واضح است که افراد داعشی در تاریکی هستند.
هیتلر هم در تاریکی است.
استعمارگرانی که میلیونها انسان را در آفریقا قتل عام کردند و یا به بردگی کشیدند هم در تاریکی بودند.
دلیلی ندارد اینها را دوست داشته باشیم.

2- خود ایشان گرفتار یک پیش فرضی هستند که فکر می کنند واضح است: همه را باید دوست داشت. اما باید بپذیرند که این مطلب را در تاریکی عقل خود ساخته اند. لزومی ندارد انسان همه را دوست داشته باشد و دوست داشتن هیتلر و داعش کاری اخلاقی نیست. 

 

3- برخی حقایق خیلی واضح هستند. 
مثل اینکه کودک کشی بد است. 
مثل اینکه کسانی که مرتکب کودک کشی می شوند نیز انسانهای رذلی هستند.

4- اختلافهای بین انسانها همیشه در باورها نیست. همه قبول دارند ظلم بد است. اما اختلاف در جای دیگری است. یک عده برای منافع و لذت به باورهایی که خیلی واضح است عمل نمی کنند و بر خلاف آنچه واضح است رفتار می کنند.