آرزوی استاد این است که مثل یک قهرمان در زندان یا حتی بالای چوبه دار بمیرد و جاودانه شود.
اما سرنوشت استاد این است که با تشدید بیماری عصبی -که اکنون گرفتار آن است- مثل نیچه با جنون بمیرد.
استاد به خوبی می داند که سرنوشت انسان گرفتار در پوچی و بی معنایی جنون است.
او برای فرار از این سرنوشت و برای رسیدن به آرزوی خود بیشترین حمله ها را به روحانیت و مقدسات می کند.
او حتی به طور مستقیم به نظرات رهبری نیز حمله می کند.
اما زجرآورترین قسمت این داستان تراژیک این است که
هیچ کس استاد را دستگیر نمی کند و هیچ کس او را محکوم به ارتداد نمی کند.
اینکه او به همه حمله می کند و هیچ کس به او کاری ندارد بیش از هر چیزی جنون آمیز است و او را به سمت سرنوشت خود سوق می دهد.
چرا استاد دستگیر نمی شود
دلیلش روشن است:
همه از آرزوی استاد خبر دارند و سرنوشت او نیز مثل روز روشن است.
سلام. البته که سرنوشت همه انسانهای آزاده قتل یا دستگیری یا اعدام است . سوال اینجاست چی گیر شما میاد؟
از دستگیری خوشحال میشی؟
واقعا برام سواله. با این وضعیت خرابی که داری چرا دکتر نمیری؟